دیالوگ‌های ماندگار فیلم دانکرک

پنج‌شنبه، ۷ فروردین ۱۴۰۴

با تخلیه میدان نبرد، جنگ‌ها به پیروزی نمی‌رسند.

فیلم دانکرک، یک فیلم جنگی تاریخی به کارگردانی کریستوفر نولان است که در سال 2017 منتشر شد. این فیلم داستان تخلیه دانکرک را در طول جنگ جهانی دوم روایت می‌کند، زمانی که صدها هزار سرباز متفقین در سواحل دانکرک فرانسه توسط نیروهای آلمانی محاصره شدند.

در اینجا برخی از جنبه‌های کلیدی فیلم دانکرک آورده شده است:

داستان:

  • داستان فیلم از سه دیدگاه مختلف، زمینی، دریایی و هوایی، به تخلیه دانکرک می‌پردازد.

    • این فیلم بر تلاش سربازان برای بقا و بازگشت به خانه تمرکز دارد و جنبه‌های انسانی جنگ را به تصویر می‌کشد.

کارگردانی و فیلم‌برداری:

  • کریستوفر نولان با استفاده از تکنیک‌های فیلم‌برداری منحصربه‌فرد خود، تجربه‌ای بصری و شنیداری قدرتمند را برای مخاطب ایجاد می‌کند.

  • استفاده از دوربین‌های IMAX و فیلم‌برداری در لوکیشن‌های واقعی، به واقع‌گرایی فیلم کمک می‌کند.

موسیقی:

  • موسیقی متن فیلم، ساخته هانس زیمر، نقش مهمی در ایجاد تنش و هیجان در فیلم ایفا می‌کند.

بازیگران:

  • این فیلم دارای گروهی از بازیگران برجسته از جمله فیون وایتهد، تام هاردی، کیلین مورفی، مارک رایلنس و کنت برانا است.

جوایز:

  • فیلم دانکرک مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و جوایز متعددی از جمله سه جایزه اسکار در رشته‌های بهترین تدوین فیلم، بهترین میکس صدا و بهترین تدوین صدا را از آن خود کرد.

  • در مجموع، دانکرک به خاطر کارگردانی، فیلم‌برداری، موسیقی و بازی‌های قوی، به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های جنگی تاریخ سینما شناخته می‌شود.

منتخبی از دیالوگ‌های ماندگار و لاین‌های این فیلم خوش‌ساخت:

(1)

  • مرد نابینا: آفرین پسرا، آفرین.

  • الکس: ما فقط زنده موندیم.

  • مرد نابینا: همونم کافیه.

(2)

  • تامی: ما تا آخرش ادامه خواهیم داد. ما در فرانسه خواهیم جنگید، در دریاها و اقیانوس‌ها خواهیم جنگید، با اعتماد به نفس و قدرت رو به رشد در هوا خواهیم جنگید. ما از جزیره‌مان دفاع خواهیم کرد، به هر قیمتی که تمام شود...

  • الکس: چی؟

  • تامی: ما از جزیره‌مان دفاع خواهیم کرد، به هر قیمتی که تمام شود. ما در سواحل خواهیم جنگید. ما در زمین‌های پست خواهیم جنگید. ما در مزارع و خیابان‌ها خواهیم جنگید. ما در تپه‌ها خواهیم جنگید؛ ما هرگز تسلیم نخواهیم شد. و حتی اگر این جزیره یا بخش بزرگی از آن اشغال و دچار قحطی شود، امپراتوری ما در آن سوی دریاها، مسلح و محافظت شده توسط ناوگان بریتانیا، به مبارزه ادامه خواهد داد، تا اینکه، در زمان مناسب به خواست خداوند، دنیای جدید، با تمام قدرت و توانش، برای نجات و آزادی دنیای قدیم قدم پیش بگذارد.

(3)

  • فرمانده بولتون: مد داره شروع میشه.

  • کاپیتان وینانت: از کجا می‌دونی؟

  • فرمانده بولتون: جسدها دارن برمی‌گردن.

(4)

  • فرمانده بولتون: تقریباً از همینجا می‌تونی ببینیش.

  • کاپیتان وینانت: چی رو؟

  • فرمانده بولتون: خونه رو.

(5)

  • آقای داوسون: [درباره سرباز لرزان] اون شوکه شده، جورج. خودش نیست. شاید دیگه هیچ‌وقت خودش نشه.

(6)

  • سرباز لرزان: [با اشاره به جورج] اون... اون خوب می‌شه؟ اون پسر.

  • پیتر: [بعد از مکث طولانی] آره.

(7)

  • پیتر: مواظب باش! آروم‌تر بذارش اون پایین!

  • الکس: [الکس از روی بدن جورج نگاه می‌کند] رفیق، اون مرده.

  • پیتر: [مکث] پس لعنتی، باهاش آروم باش.

(8)

  • کالینز: دانکرک خیلی دوره؛ چرا نتونستن تو کاله سوار کنن؟

  • ارتباط رادیویی: دشمن نظر دیگه‌ای داشت.

(9)

  • تامی: با تخلیه میدان نبرد، جنگ‌ها به پیروزی نمی‌رسند.

(10)

  • فرمانده بولتون: خب، من ترجیح می‌دم با موج‌ها روبرو بشم تا با بمب‌افکن‌های شیرجه‌رو.

(11)

  • کالینز: [در حالی که توسط یک جنگنده آلمانی تعقیب می‌شود] اون دنبالم افتاده.

  • فریر: [برمی‌گردد تا جنگنده را تعقیب کند] من دنبال اونم.

(12)

  • فرمانده بولتون: تانک‌های دشمن متوقف شدند.

  • کاپیتان وینانت: چرا؟ چرا تانک‌های ارزشمند رو هدر بدن وقتی می‌تونن ما رو مثل ماهی تو بشکه از هوا شکار کنن؟

(13)

  • کاپیتان وینانت: [بولتون از دوربین دوچشمی‌اش نگاه می‌کند و رسیدن کشتی‌های غیرنظامی را می‌بیند] چی می‌بینی؟

  • فرمانده بولتون: [با لبخند] خونه.

(14)

  • کاپیتان وینانت: [آه می‌کشد، سوار کشتی تخلیه می‌شود] چرچیل ۳۰,۰۰۰ نفرش رو گرفت.

  • فرمانده بولتون: و بیشتر از اون. تقریباً ۳۰۰,۰۰۰ نفر...

  • [مانع جلوی خود را به سمت کشتی می‌بندد]

  • فرمانده بولتون: ... تا اینجا.

  • کاپیتان وینانت: [به بولتون نگاه می‌کند] تا اینجا؟

  • فرمانده بولتون: من می‌مونم. برای فرانسوی‌ها.

(15)

  • تامی: پیدا کردن یه انگلیسی مرده تو ساحل دانکرک چقدر سخته؟ اون کسی رو نکشته!

(16)

  • سرباز لرزان: شما برنگشتید.

  • آقای داوسون: نه، ما کاری برای انجام دادن داریم.

  • سرباز لرزان: کار؟ این یه قایق تفریحیِ. شما ملوان‌های آخر هفته‌اید، نه نیروی دریایی لعنتی. مردی در سن شما؟

  • آقای داوسون: مردانِ هم‌سن من این جنگ رو دیکته می‌کنن. چرا ما باید اجازه داشته باشیم بچه‌هامون رو برای جنگ بفرستیم؟

  • سرباز لرزان: شما باید خونه باشید!

  • آقای داوسون: خب، اگه اجازه بدیم یه قتل عام اون طرف کانال اتفاق بیفته، دیگه خونه‌ای وجود نخواهد داشت. از این نمی‌شه پنهون شد.

(17)

  • [بولتون و وینانت در حال بحث و جدل درباره تخلیه هستند]

  • کاپیتان وینانت: باید کشتی‌های بیشتری بفرستند. هر ساعت، دشمن نزدیک‌تر می‌شه.

  • فرمانده بولتون: اون‌ها ناوگان قایق‌های کوچک رو فعال کردن.

  • کاپیتان وینانت: قایق‌های کوچک؟

  • فرمانده بولتون: یه لیسته از قایق‌های غیرنظامی برای مصادره.

  • کاپیتان وینانت: غیرنظامی؟ ما ناوشکن می‌خوایم!

  • فرمانده بولتون: قایق‌های کوچک می‌تونن از ساحل بارگیری کنن.

  • کاپیتان وینانت: تو این شرایط نه!

  • فرمانده بولتون: خب، من ترجیح می‌دم با موج‌ها بجنگم تا با بمب‌افکن‌های شیرجه‌رو.

  • کاپیتان وینانت: [مکث] نه، حق با توئه. تو این شرایط نمی‌تونن بالا بیان. مهندسان سلطنتی دارن از کامیون‌ها اسکله می‌سازن. حداقل اون باید وقتی جزر و مد برمی‌گرده بهمون کمک کنه.

  • فرمانده بولتون: خب، شش ساعت دیگه می‌فهمیم.

  • کاپیتان وینانت: فکر می‌کردم جزر و مد هر سه ساعت یه باره؟

  • فرمانده بولتون: پس خوبه که تو ارتشی هستی و من نیروی دریایی، مگه نه؟

(18)

  • سرباز خشمگین: پس اون نیروی هوایی لعنتی کجاست؟

(19)

  • فرمانده بولتون: دیدن خونه کمکی نمی‌کنه که بهش برسیم، کاپیتان.

(20)

  • آقای داوسون: [درباره هواپیماهایی که از پشت نزدیک می‌شوند] اسپیت‌فایرها، جورج. بهترین هواپیمایی که تا حالا ساخته شده.

  • نارنجک‌انداز: شما حتی نگاه هم نکردید.

  • آقای داوسون: موتورهای رولز-رویس مرلین. شیرین‌ترین صدایی که می‌شد اینجا شنید.

(21)

  • کالینز: [بعد از نجات یافتن توسط پیتر] عصر بخیر.

(22)

  • الکس: [درباره گیبسون] انگلیسی صحبت نمی‌کنه. اگه هم صحبت کنه، لهجه‌اش غلیظ‌تر از سس سوسیس آلمانیه.

(23)

  • تامی: عادلانه نیست...!

  • الکس: بقا عادلانه نیست!

(24)

  • دریابان: علناً، چرچیل بهشون گفته "برا دسو". دست در دست، با هم می‌ریم.

  • فرمانده بولتون: و خصوصی؟

  • دریابان: ما ارتش‌مون رو لازم داریم که برگرده.

(25)

  • سرباز خشمگین: [روی اسکله در انگلیس، کالینز از قایق داوسون پیاده می‌شود و عبور سربازان را تماشا می‌کند. یکی با عصبانیت به کالینز نگاه می‌کند] کدوم جهنمی بودی؟

  • آقای داوسون: [به کالینز] اون دقیقاً می‌دونه کجا بودی.

(26)

  • تامی: [به سربازان فرانسوی] انگلیسی! من انگلیسی‌ام! آنگله!