جمعه، ۸ فروردین ۱۴۰۴
فیلم «اوپنهایمر» (Oppenheimer) یک اثر سینمایی در ژانر زندگینامهای و هیجانانگیز به کارگردانی کریستوفر نولان است که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. این فیلم بر اساس کتاب «پرومتئوس آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی. رابرت اوپنهایمر» نوشته کای برد و مارتین جی. شروین ساخته شده است. این فیلم به زندگی جی. رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان نظری آمریکایی، و نقش او در پروژه منهتن و ساخت بمب اتمی میپردازد.
«اوپنهایمر» به بررسی زندگی و دوران حرفهای جی. رابرت اوپنهایمر، معروف به «پدر بمب اتمی»، میپردازد. این فیلم به ویژه بر نقش او در پروژه منهتن در طول جنگ جهانی دوم و عواقب اخلاقی و شخصی اختراع بمب اتمی تمرکز دارد. داستان فیلم، پیچیدگیهای علمی، اخلاقی و سیاسی مرتبط با توسعه و استفاده از سلاحهای هستهای را به تصویر میکشد.
کیلین مورفی در نقش جی. رابرت اوپنهایمر
امیلی بلانت در نقش کیتی اوپنهایمر
مت دیمون در نقش لسلی گرووز
رابرت داونی جونیور در نقش لوئیس اشتراوس
فلورنس پیو در نقش جین تاتلاک
این فیلم به بررسی پیامدهای اخلاقی و انسانی ساخت بمب اتمی میپردازد.
کارگردانی کریستوفر نولان و بازی درخشان بازیگران، از نقاط قوت این فیلم است.
این فیلم به موضوعات پیچیده علمی و فلسفی میپردازد و تماشاگران را به تفکر درباره مسئولیت علم و قدرت دعوت میکند.
موسیقی متن این فیلم نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
«اوپنهایمر» با استقبال گسترده منتقدان و تماشاگران مواجه شد و به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سال ۲۰۲۳ شناخته شد. این فیلم در جوایز اسکار ۲۰۲۴ نیز توانست جوایز زیادی را از آن خود کند.
جی رابرت اوپنهایمر: آلبرت؟ وقتی با اون محاسبات پیش شما اومدم، فکر میکردیم شاید یه واکنش زنجیرهای رو شروع کنیم که کل دنیا رو نابود کنه...
آلبرت اینشتین: خوب یادمه. خب که چی؟
جی رابرت اوپنهایمر: فکر میکنم همون کار رو کردیم.
کپشن: پرومتئوس آتش را از خدایان دزدید و به انسان داد. به خاطر این کار، او به صخرهای زنجیر شد و تا ابد شکنجه شد.
جی رابرت اوپنهایمر: تا وقتی که درکش نکنن، ازش نمیترسن. و تا وقتی که ازش استفاده نکنن، درکش نمیکنن. نظریه فقط تا یه جایی پیش میبردت.
لوییس استراوس: آماتورها دنبال خورشید میگردن. خورده میشن. قدرت تو سایهها میمونه.
جی رابرت اوپنهایمر: اکنون من تبدیل به مرگ شدهام، نابودکننده جهانها.
لسلی گرووز: داری میگی ممکنه وقتی اون دکمه رو فشار میدیم... دنیا رو نابود کنیم؟
جی رابرت اوپنهایمر: احتمالش تقریباً صفره...
لسلی گرووز: تقریباً صفر؟
جی رابرت اوپنهایمر: از یه نظریه تنها چی انتظار داری؟
لسلی گرووز: صفر خیلی خوب میشد!
آلبرت اینشتین: وقتی به اندازه کافی مجازاتت کردن، برات سالاد ماهی آزاد و سیبزمینی سرو میکنن، سخنرانی میکنن، بهت مدال میدن و پشتت میزنن و میگن همه چیز بخشیده شده. فقط یادت باشه، این کار رو برای تو نمیکنن... برای خودشون میکنن.
جی رابرت اوپنهایمر: نمیدونم میشه به ما برای داشتن چنین سلاحی اعتماد کرد یا نه. اما میدونم که نازیها نمیتونن.
جی رابرت اوپنهایمر: از کِی انگلیسی شدی؟
کلاوس فوکس: از وقتی که هیتلر بهم گفت آلمانی نیستم.
کیتی اوپنهایمر: تو حق نداری گناه کنی، و بعدش از همه ما بخوای وقتی عواقبش رو دیدی، برات متاسف بشیم.
نیلز بور: به اندازه کافی بزرگه؟
جی رابرت اوپنهایمر: برای پایان دادن به جنگ؟
نیلز بور: برای پایان دادن به تمام جنگها.
لوییس استراوس: نبوغ ضمانتی برای خرد نیست. چطور ممکنه مردی که این همه چیز رو دید، اینقدر کور باشه؟
ایزیدور رابی: یه بمب میندازی، هم روی عادل و هم روی ظالم فرود میاد. من آرزو نمیکنم که اوج سه قرن فیزیک، یه سلاح کشتار جمعی باشه.
نیلز بور: جَبر مثل نُت موسیقیه، مهم این نیست که میتونی نت رو بخونی، مهم اینه که میتونی صداش رو بشنوی. میتونی موسیقی رو بشنوی، رابرت؟
جی رابرت اوپنهایمر: بله، میتونم.
جی رابرت اوپنهایمر: آقای رئیس جمهور. احساس میکنم دستام به خون آلودهست.
هری ترومن: [با تمسخر دستمال جیبیاش را بیرون میآورد و جلوی اوپنهایمر تکان میدهد] فکر میکنی کسی تو هیروشیما یا ناکازاکی پشیزی اهمیت میده که کی بمب رو ساخته؟ براشون مهمه که کی انداختش. من. هیروشیما ربطی به تو نداره.
هری ترومن: [بعد از رفتن اوپنهایمر] اون بچه ننهنرو دوباره راه ندین تو اینجا.
کیتی اوپنهایمر: فکر میکنی چون گذاشتی بدنامت کنن، دنیا تو رو میبخشه؟ هرگز.
جی رابرت اوپنهایمر: به ما نیاز دارن.
لوییس آلوارز: تا وقتی که دیگه نداشته باشن.
لوییس استراوس: اون دانشمندان رو یکی یکی علیه من کرد، از اینشتین شروع کرد. بهت در موردش گفتم. اینشتین. اینشتین کنار برکه.
دستیار سنا: گفتید، اما میدونید قربان، از اونجایی که هیچکس... واقعاً نمیدونه اون روز به هم چی گفتن، ممکنه اصلاً در مورد شما صحبت نکرده باشن؟ ممکنه در مورد یه چیز... مهمتر حرف زده باشن؟
نیلز بور: قدرتی که در آستانه آشکار کردنش هستی، برای همیشه از نازیها بیشتر عمر خواهد کرد و دنیا آمادهاش نیست.
جی رابرت اوپنهایمر: نمیتونی سنگ رو بلند کنی، بدون اینکه آماده مار زیرش باشی.
نیلز بور: باید به سیاستمداران بفهمونیم، این یه سلاح جدید نیست، یه دنیای جدیده.
جی رابرت اوپنهایمر: آیا کسی قراره حقیقت رو در مورد اتفاقاتی که اینجا میفته بگه؟
لسلی گرووز: جایزه نوبل برای ساختن بمب؟
جی رابرت اوپنهایمر: آلفرد نوبل دینامیت رو اختراع کرد.
ادوارد تلر: آیا ژاپنیها اگر میدونستن چه اتفاقی قراره بیفته، تسلیم میشدن؟
کیتی اوپنهایمر: دنیا داره تغییر میکنه. اصلاح میشه. این لحظه توئه.
نیلز بور: [از تریلر] تو مردی هستی که بهشون قدرت نابودی خودشون رو دادی. و دنیا آماده نیست.
جین تتلاک: حداقل برام گل نیاوردی.
[اوپنهایمر سپس دستش را در کت خود میبرد و دستهای گل بیرون میآورد]
جی رابرت اوپنهایمر: [از اولین تریلر] ما آیندهای را تصور میکنیم، و تصوراتمان ما را به وحشت میاندازد.
جی رابرت اوپنهایمر: چرا باید براشون مهم باشه من چیکار میکنم؟
ارنست لارنس: چون تو فقط خودبزرگبین نیستی، واقعاً هم مهمی.
ارنست لارنس: نظریه فقط تا یه جایی پیش میبردت.
لسلی گرووز: اسم آزمایش رو چی بذاریم؟
جی رابرت اوپنهایمر: قلب من را بکوب، ای خدای سه گانه.
لسلی گرووز: چی؟
جی رابرت اوپنهایمر: تثلیث.
ایزیدور رابی: یه پیامبر حق نداره اشتباه کنه. حتی یک بار.
ادوارد کاندون: چرا باید دو سه سال به وسط بیابون نقل مکان کنیم؟
لسلی گرووز: چرا؟ در مورد این که این مهمترین اتفاق لعنتیه که تا حالا تو تاریخ دنیا افتاده، نظرت چیه!
هاکون شوالیر: ستارهها میمیرن؟
جی رابرت اوپنهایمر: خب، اگه بمیرن، سرد میشن، بعد فرو میریزن. در واقع، هرچی ستاره بزرگتر باشه، مرگش خشونتآمیزتره. جاذبهشون اونقدر متمرکز میشه که همه چیز رو میبلعه.
جی رابرت اوپنهایمر: [در اولین ملاقاتشان] ازدواج کردی؟
کیتی اوپنهایمر: نه خیلی.
نیلز بور: باید به سیاستمداران بفهمونیم این یه سلاح جدید نیست. یه دنیای جدیده. من اون بیرون هر کاری از دستم بربیاد انجام میدم، اما تو، تو پرومتئوس آمریکایی هستی. مردی که بهشون قدرت نابودی خودشون رو دادی. و اونا به این احترام میذارن. و کار تو واقعاً به زودی شروع میشه.
ایزیدور رابی: اونها به ما به خاطر خودمون نیاز دارن، پس خودت باش... فقط بهتر.
لوییس استراوس: مردی که زمین را تکان داد.
جی رابرت اوپنهایمر: خب، تا یک ساعت و پنجاه و هشت دقیقه دیگه، میفهمیم!
کیتی اوپنهایمر: و من از وقتی حزب رو ترک کردم به این باور داشتم. شونزده سال پیش- هفده سال پیش، اشتباه کردم.
[مکث میکند]
کیتی اوپنهایمر: ببخشید، هجده. هجده سال پیش.
جی رابرت اوپنهایمر: چرا خودت رو به یه دگما محدود میکنی؟
جین تتلاک: تو یه فیزیکدانی. قوانین رو انتخاب میکنی؟ یا از نظم و انضباط برای هدایت انرژیهات به سمت پیشرفت استفاده میکنی؟
جی رابرت اوپنهایمر: من یه کم فضای مانور دوست دارم. تو همیشه خط حزب رو دنبال میکنی؟
جین تتلاک: منم فضای مانور خودمو دوست دارم.
لسلی گرووز: و رابرت؟ سعی کن دنیا رو منفجر نکنی.
لوییس استراوس: اوپنهایمر میخواست مالک بمب اتمی باشه. میخواست مردی باشه که زمین رو تکون داد. اون در مورد برگردوندن غول هستهای به داخل شیشه صحبت میکنه. خب، من اینجا هستم تا به شما بگم که من جی. رابرت اوپنهایمر رو میشناسم، و اگر میتونست همهاش رو دوباره انجام بده، دقیقاً همون کار رو میکرد. میدونید که او حتی یک بار هم نگفته که از هیروشیما پشیمونه؟ اون همهاش رو دوباره انجام میداد. چرا؟ چون اون رو مهمترین مردی کرد که تا حالا زندگی کرده.
هری ترومن: شنیدم داری لوس آلاموس رو ترک میکنی. باهاش چیکار کنیم؟
جی رابرت اوپنهایمر: به سرخپوستها پسش بدین.
آلبرت اینشتین: رابرت، این مال من نیست، مال توئه.
جی رابرت اوپنهایمر: میدونم اگه نازیها بمب داشته باشن یعنی چی!
آلبرت اینشتین: [با اشاره به محاسبات تلر که احتمالاً یک واکنش زنجیرهای متوقف نشود و در نتیجه زمین را نابود کند] خب، به حقیقت خواهی رسید.
جی رابرت اوپنهایمر: و اگر حقیقت فاجعهبار باشه چه؟
آلبرت اینشتین: پس متوقف میشی و یافتههات رو با نازیها به اشتراک میذاری تا هیچ طرفی دنیا رو نابود نکنه.
کیتی اوپنهایمر: کسانی که واقعاً کینهتوز هستند، مثل قدیسین صبورند.
کیتی اوپنهایمر: میتونی مکانیک کوانتوم رو برام توضیح بدی؟
جی رابرت اوپنهایمر: خب، این لیوان، این نوشیدنی، این سطح پیشخوان، امم... بدنهای ما، همهاش. عمدتاً فضای خالیه. دستهبندی امواج انرژی کوچیک که به هم متصل شدن.
کیتی اوپنهایمر: توسط چی؟
جی رابرت اوپنهایمر: نیروهای جاذبهای که اونقدر قوی هستن که ما رو متقاعد کنن ماده جامده، تا از عبور بدن من از بدن تو جلوگیری کنن.
[به آرامی کف دستش را روی کف دست او قرار میدهد]
جین تتلاک: تنها افرادی رو که تو دنیا میفهمن تو چیکار میکنی از خودت دور نکن. یه روز ممکنه بهشون نیاز پیدا کنی.
جی رابرت اوپنهایمر: ستونی از آتش...
هنری استیمسون: طوفان آتش در توکیو ۱۰۰ هزار نفر را کشت. بیشترشون غیرنظامی بودند. وقتی ما این کارها رو میکنیم و کسی اعتراضی نمیکنه، نگران آمریکا میشم.
جی رابرت اوپنهایمر: این چیزها برای قلب آدم سخته.
جی رابرت اوپنهایمر: ما خودخواه و آدمهای وحشتناکی هستیم.
هاکون شوالیر: آدمهای خودخواه و وحشتناک نمیدونن که خودخواه و وحشتناکن.
کورت گودل: درختان الهامبخشترین سازهها هستند.
کنت بینبریج: من سرباز نیستم، اوپی.
جی رابرت اوپنهایمر: سرباز؟
[انگشتش را به سمت گرووز اشاره میکند]
جی رابرت اوپنهایمر: او ژنراله. من هر سربازی که لازم دارم رو دارم.
کیتی اوپنهایمر: دست لعنتیاش رو تکون دادی؟ اوه... من تو صورتش تف میکردم.
هنری استیمسون: [در بحثی در مورد اینکه کدام شهرها را برای بمب اتمی هدف قرار دهیم صحبت میکند] ما لیستی از 12 شهر برای انتخاب داریم.
[مکث میکند]
هنری استیمسون: متاسفم، 11. من کیوتو را به دلیل اهمیت فرهنگی آن برای مردم ژاپن از لیست حذف کردم. همچنین، همسرم و من ماه عسلمون رو در اونجا گذروندیم. شهر باشکوهیه.
کیتی اوپنهایمر: تنها چیزی که کم داره یه سالونه.
راجر راب: با توجه به دستورالعملهای فعلی کمیسیون انرژی اتمی، آیا امروز دکتر اوپنهایمر را تایید میکنید؟
لسلی گرووز: با توجه به تفسیر من از قانون انرژی اتمی، که در سال 1942 که دکتر اوپنهایمر را استخدام کردم وجود نداشت، اگر در کمیسیون بودم امروز او را تایید نمیکردم.
راجر راب: خوب. ممنون، ژنرال. تمام شد.
لسلی گرووز: اما فکر نمیکنم هیچکدام از اون مردها رو تایید میکردم.
لسلی گرووز: یه شهر براش بسازید، سریع.
[به اوپنهایمر]
لسلی گرووز: بریم چند تا دانشمند استخدام کنیم.
جی رابرت اوپنهایمر: خب، یه احمق یا یه نوجوان فرض میکنه که رابطه کس دیگهای رو میدونه، و تو هیچ کدوم از اینها نیستی، لوید.
جی رابرت اوپنهایمر: آدم حسابی رو نمیشه زمینگیر کرد.
وانوار بوش: پنهانکاری مانع از پیوستن شوروی به دنیای اتمی نمیشه.
جیمز بیرنز: به ما گفتن که اونا اورانیوم ندارن.
وانوار بوش: اطلاعات غلطی بهتون دادن. بمب روسی مسئله زمانه.
جی رابرت اوپنهایمر: [به لومینیتز، عبارت تکراری] حالت خوب میشه.
وانوار بوش: [فراخوانده شده تا در جلسه استماع کمیسیون انرژی اتمی در مورد مجوز امنیتی اوپنهایمر صحبت کند] به نظر اکثر دانشمندان در سراسر این کشور، رابرت اوپنهایمر، اکنون به دلیل ابراز نظرات صادقانهاش مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و از یک آزمون سخت عبور داده میشود.
وارد ایوانز: دکتر بوش، فکر میکردم وقتی به این پرونده رسیدگی میکنم، خدمتی به کشورم میکنم.
وانوار بوش: هیچ هیئتی در این کشور نباید مردی را به دلیل ابراز نظرات قویاش قضاوت کند. اگر میخواهید این پرونده را بررسی کنید، باید من را محاکمه کنید.
[مکث میکند]
وانوار بوش: ببخشید آقایان، اگر هیجانزده شدم، اما هستم.
راجر راب: [در حالی که در مورد بمب اتمی با اوپنهایمر روبرو میشود] و آیا روسها برای افزایش قدرتشان هر کاری نمیکردند؟
جی رابرت اوپنهایمر: اگر ما این کار رو میکردیم، اونها مجبور میشدند این کار رو بکنند! تلاشهای ما فقط به تلاشهای اونها دامن میزد، همانطور که با بمب اتمی این اتفاق افتاد!
راجر راب: همانطور که با بمب اتمی این اتفاق افتاد! دقیقاً!
لوییس استراوس: [در مورد آلبرت اینشتین صحبت میکند] میدونی، همیشه برام سوال بود چرا او رو در پروژه منهتن دخالت ندادی. بزرگترین ذهن علمی زمان ما.
جی رابرت اوپنهایمر: [با لحن تند] زمان او.
جی رابرت اوپنهایمر: آیا امکانی برای خارج کردن بور از دانمارک وجود داره؟
لسلی گرووز: آره، نه، شانسی نیست. با انگلیسیها چک کردم. تا وقتی که چکمههای متفقین به قاره برنگرده، هیچ راهی نیست. مگه اونقدر مهمه؟
جی رابرت اوپنهایمر: چند نفر رو میشناسی که ثابت کردن اینشتین اشتباه میکرده؟
راجر راب: آیا منصفانه است که بگوییم این به این معنی است که تا سال 1942 او ارتباط خود را با حزب کمونیست قطع نکرده بود؟ لازم نیست بله یا خیر جواب دهید. میتوانید به هر نحوی که میخواهید پاسخ دهید.
کیتی اوپنهایمر: میدانم. ممنون. اما سوال به درستی مطرح نشده است.
راجر راب: آیا میفهمید منظور من چیست؟
کیتی اوپنهایمر: بله، میفهمم.
راجر راب: چرا اینطور جواب نمیدهید؟
کیتی اوپنهایمر: عبارت "ارتباط داشتن با حزب کمونیست" را دوست ندارم، زیرا رابرت هرگز به خودی خود با حزب کمونیست ارتباطی نداشت. میدانم که برای پناهندگان اسپانیایی پول میداد. میدانم که به طور فکری به ایدههای کمونیستی علاقه داشت...
راجر راب: آیا دو نوع کمونیست وجود دارد؟ یک کمونیست روشنفکر و یک کمونیست معمولی؟
کیتی اوپنهایمر: نمیتوانم به این یکی پاسخ دهم.
وارد ایوانز: من هم نمیتوانم.
جی رابرت اوپنهایمر: [در اولین بازدیدش از مؤسسه مطالعات پیشرفته صحبت میکند] آقای استراوس، چیزهایی در گذشته من وجود دارد که از آنها آگاه خواهید شد.
لوییس استراوس: خب، به عنوان رئیس ADC، من به پرونده امنیتی شما در لوس آلاموس دسترسی دارم.
جی رابرت اوپنهایمر: نگران نیستید؟
لوییس استراوس: چرا باید بعد از همه کارهایی که برای کشورتان انجام دادید نگران باشم؟
جی رابرت اوپنهایمر: خب، زمانه عوض شده، آقای استراوس.
گوردون گری: دکتر اوپنهایمر؟ دکتر اوپنهایمر؟ با شروع، فکر میکنم بیانیهای برای ثبت در پرونده دارید که بخوانید.
جی رابرت اوپنهایمر: بله، جناب قاضی.
وارد ایوانز: ما قاضی نیستیم، دکتر.
جی رابرت اوپنهایمر: نه. البته. اعضای دادگاه امنیتی، اطلاعات به اصطلاح بازجویی در کیفرخواست شما علیه من را نمیتوان به درستی درک کرد مگر در متن زندگی و کار من.
هانس بیته: [در اولین بازدیدش از لوس آلاموس] سیم خاردار، اسلحه، اوپی؟
جی رابرت اوپنهایمر: هانس، ما در جنگیم.
جی رابرت اوپنهایمر: [به جمعیت در لوس آلاموس پس از آزمایش موفقیتآمیز ترینیتی] دنیا این روز رو به یاد خواهد آورد!